معرفی شادروان استاد عبدالحکیم خان  “طارق” (مالستانی)

نویسنده : فضل الله “حکیمی”

همان‌طوری که تاریخچه هرتبار و خانواده باید به دست خود آن‌ها به رشته‌ی تحریر آید تا معرف اصلی و حقیقی آن‌ها باشد، بنا بر این، برخود لازم دانستم که مختصر زندگی‌نامه‌ی پدرکلان مرحومم جناب استاد عبدالحکیم خان طارق را نوشته کنم تا مردم از چگونگی زندگانی آن استاد فرزانه که مانند یک ستاره‌ی پر نوری بود و ذهن و روان او از نور علم درخشان بود، معلومات حاصل نمایند.

(عبدالحکیم خان “طارق” مالستانی) فرزند شادروان قاری غلام نبی خان قوم خاشه از فرزندان میرادینه مسکونه دهن بوم گودال میرادینه بوده است. این استاد بزرگ در خانواده‌ی ثروتمند و دانش‌پرور در سال ۱۳۰۱هجری شمسی در شهر کابل چشم به جهان گشود که به اثر فشار دولت عصر، پدرش را به عنوان (کته خانه) «خانواده‌ی بزرک» به قید اسارت در شهر کابل برده بود. بعد از مدت مدیدی که پدر بزرگوارش توانست خود را از زندان دولت روز نجات بخشد، خانواده‌ی خود را به شهر کابل انتقال داد و بعد از مدتی زوجه‌اش (مادر استاد طارق) وفات نمود و  پدرش زن دیگری گرفت که از زن دومی دو پسر به نام‌های عزیزخان و شریف خان به دنیا آمدند.

درآن وقت که مادر استاد وفات یافت وی شش ساله بود. وی روخوانی قرآن کریم و سواد ابتدایی خواندن و نوشتن را از پدر محترمش قاری غلام نبی خان آموخت. استاد به سن هفت سالگی به مکتب استقلال به تحصیل علم پرداخت و با همکاری پدرش استاد مرحوم قاری غلام نبی خان دوران تحصیلاتش را تا سن نزده سالگی به پایه‌ی اکمال رسانید. در همین وقت بود که قضا دست اجل را دراز نموده و پدر بزرگوارش را از وی گرفت و تمام مشکلات فامیل به دوش استاد افتاد. بنابر مشکلات اقتصادی، استاد طارق برایش به دولت یک وظیفه پیدا کرد که از این طریق امرار معاش نماید. درکنار وظیفه‌ای که به پیش می‌برد، وی به رشته‌ی حقوق و علوم سیاسی دانش فراگرفته و علاوه بر آن در بخش زبان و ادبیات نیز مطالعه و تحقیق نموده است.

استاد بعد از چند مدت به ماوای اصلی‌اش (مالستان) آمده و مسئولیت خانواده‌ی پدرش به دوش برادرش عزیزخان واگذار شد. استاد تصمیم گرفت تا خدمت فرهنگی و علمی در جامعه مالستان نماید؛ اما کارهای علمی و فرهنگی در جامعه‌ی تاریک آن عصر که تاریکی مطلق جهل و بی‌سوادی در منطقه حکم‌فرما بود، مشکلات زیادی را سد راه استاد بزرگ ایجاد نمود.

فعالیت‌های علمی و فرهنگی

  • تدریس قرآن کریم

باید تذکر داد که پدر مرحوم استاد طارق، قاری غلام نبی خان قاری و حافظ کل قرآن بوده و استاد طارق نیز در تجوید، قرائت و تعبیر قرآن در عصر خود کم نظیر بود. وی می‌خواست که برای جوانان و نوجوانان محل تجوید و روخوانی قرآن را آموزش بدهد که در ابتدا مردم با کمال میل و خرسندی رجوع زیاد داشتند و استاد برای آنان تلفظ و طریق تجویدی قرائت صحیح را تدریس می‌نمود؛ اما دیری نپایید که تبلیغات سوء و زهرآگین علیه او آغاز شد. خود استاد مرحوم می‌فرمود : «مردم از روی تعصب که چرا مردم نزد من می‌آیند و به من رجوع می‌کنند، می‌گفتند که معلم عبدالحکیم برای مردم قرآن اوغانی (سنی) درس می‌دهد…» .

۲- راه اندازی مکتب بدون مزد و پاداش

استاد طارق آموزشگاهی را ایجاد کرده در زیر سایه‌ی درختان نزدیک منزلش حلقه‌ی ‌علمی را تشکیل داد تا فرزندان مردم از او سواد خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و انگیزه‌ی مطالعه و تحقیق برای شان ایجاد گردد؛ اما شمار اندکی در نزدش حاضر به شاگردی گردیدند. با آن که استاد از کسی مزد و معاشی در مقابل آموزش طلب نمی‌کرد، با آن هم مردم از اثر جهالت به این باور بودند که معلم طارق وقت بچه‌ها را ضایع می‌کند و آن‌ها را از کار شان باز می‌دارد. شاگردانش کم کمک از مکتب روگردان شدند و بالاخره نتیجه‌ی تبلیغات مردم منجر به لغو مکتب گردید.

 

۳- راه اندازی آموزش لسان انگلیسی در محیط مالستان

استاد طارق چندین بار خواست که زبان انگلیسی را برای مردم بیاموزاند. هر بار چند شاگرد داشت و بنا بر تبلیغات ناآگاهانه‌ی مردم، به مشکل رو به رو می‌شد. چند تن محدود که بودند نیز از نزدش بیرون جستند؛ زیرا مردم می‌گفتند: «معلم طارق می‌خواهد زبان کافران را در بین مسلمانان رواج بدهد» که این تلاش استاد نیز بی‌نتیجه ماند.

۴- دوست دار هنر

وی از جمله‌ی هنرها، هنر رسامی، هنرهای موسیقی و هنرهای رزمی را دوست داشت و به بازی شطرنج نیز بسیار علاقه و مهارت خاص داشت. تبلیغ گران آن زمان که دنیای تمدن و پیشرفت را هیچ گاه ندیده بودند، تبلیغات سوء را علیه هنرمندان و آوازخوانان محلی به راه انداخته بودند و آنان را کافر و مشرک می‌دانستند. حتی مردم در جشن‌های خوشی شان صدای رادیو و نوار ضبط صوت را شنیده نمی‌توانستند که استاد از این ناحیه نیز بسیار رنج می‌برد.

مهاجرت در غربت

استاد طارق بعد از این همه تلاش و فعالیت وقتی که دید عمرش بیهوده تلف می‌شود و مردم و جامعه‌ی ما به حدی نرسیده است که درکش کند، مجبور راه سفر پیش گرفته و راهی کشور پاکستان شد. استاد در شهر کویته پاکستان اقامت گزید که تا آخرین سال حیاتش در آن‌جا بود و در همان ‌جا به فعالیت‌های علمی و فرهنگی پرداخت. وی به زبان‌های انگلیسی، عربی، اردو و پشتو تسلط کامل داشته و به چندین زبان بین المللی دیگر نیز قادر به تکلم و رفع نیازمندی بود. او به زبان و ادبیات انگلیسی یکی از نابغه‌های روزگار خود بود و به ادبیات پارسی دری نیز دست‌رسی کامل داشت و همچنان استاد طبع شعر نیز داشت و هر از گاهی شعر می‌سرود که شعرهایش تا حال به چاپ نرسیده است.

آثار علمی و فرهنگی استاد بزرگ

  • فرهنگ لهجه‌ی هزارگی

این کتاب  در پاکستان به چاپ رسیده که درکشور ما به ویژه در مالستان نیز به دسترس مردم قرار دارد. این کتاب  به اثر زحمت‌ها و تلاش خستگی‌ناپذیر و تحقیق تقریباً چهارده ساله تکمیل گردیده که واژه‌های لهجوی هزارگی جمع آوری و به زبان معیاری دری معنا و به الفبای فونیتیک بین المللی نگارش یافته است. این اثر در حوزه‌ی‌ ادبیات پارسی و به ویژه در بخش لهجه شناسی از ارزش بالای برخوردار است.

انگیزه‌ی او این بود که تقریبا ۸۰ فیصد فرهنگ و لهجه‌های ایرانی بالای ملت هزاره تاثیر گذاشته جای تاسف است که زبان و لهجه‌ی خودمان را به فراموشی سپرده و فرهنگ بیگانه را تقویت دهیم. تاثیر اصطلاحات و لهجه‌های ایرانی که بر ملت ما تحمیل شده اند، از اثر مهاجر شدن کارگران جوان افغانی به ایران می‌باشد، زیرا آنان وقتی در ایران می‌روند، افکارشان تحت تاثیر قرار گرفته حتی آنان در بین خود شان نیز به لهجه‌ی ایرانی تکلم می‌کنند و وقتی به وطن باز گشتند، هرکدام ده‌ها واژه‌ی لهجه‌ی ایرانی را به منطقه‌ی شان سوغات (تحفه) می‌آورند و مردم بی‌سواد نیز از آن‌ها تقلید کرده بالاخره باعث تغییر تدریجی فرهنگ و لهجه‌ی شیرین هزارگی می‌شود که این یک ضربه‌ی محکمی بر پیکر فرهنگ و شناخت جامعه‌ی هزاره وارد می‌کند؛ زیرا مردم بدون کدام جبر،  زور و یا قیمت لهجه و فرهنگ خود را از دست می‌دهد.

استاد مرحوم زبان مادری و لهجه‌ی هزارگی را بسیار دوست داشت و علاقه‌مندش بود. این که او مدت تقریباً چهارده سال از عمر گران‌بهایش را صرف این اثر نمود، بزرگ‌ترین و محکم‌ترین دلیل برای این حرف می‌باشد.

  • ضرب المثل‌های هزارگی
  • مجموعه‌ی اشعارش (که هنوز به چاپ نرسیده است.)
  • چنگیزخان راد مرد مغول.
  • خودشناسی.
  • سخن زیبا (مجموعه‌ی شعر)
  • آیین نگارش فارسی.
  • نگاهی به تاریخ هزاره‌ی مغول.
  • از سربازی تا جنرالی؛ ترجمه (خاطرات جنرال موسی خان هزاره)

از جمله اثرهای استاد طارق کتاب فرهنگ لهج‌ی هزارگی و ضرب المثل‌های هزارگی در پاکستان به چاپ رسیده و دیگر اثرهایش هنوز اقبال چاپ نیافته است.

استاد در فرجامین سال زندگی‌اش از دیار غربت به کشور بازگشت نمود که خوشبختانه در آن زمان سطح آگاهی مردم مالستان بالا رفته و همگی در پی کسب دانش تلاش می‌کردند. استاد طارق که تا آخرین لحظه‌ی حیاتش غافل ننشسته و در سال ۱۳۸۲ که پایان لحظات عمرش بود، نیز در بازار میرادینه مرکز آموزش لسان انگلیسی ایجاد نموده و تعداد زیادی از فرزندان مالستان را جذب نموده و به آموزش آنان سرگرم بود.

سرانجام مریضی‌ای عاید حالش گردیده و به روز هجدهم ماه مبارک رمضان به عمر ۸۲ سالگی دار فانی را وداع گفت  و به عالم جاودانی شتافت. روحش شاد و نامش پاینده باد!

استاد طارق در سرودن شعر بسیار طبع ملایم و شیرینی داشت. یکی از غزل‌هایش را که در وصف بهار در پشت یکی از نامه‌هایش نوشته بود و از پاکستان برای ما در سال ۱۳۷۷ تحفه‌ی بهاری ارسال کرده بود، یادداشت کرده ام. از شعرش می‌نماید که دلش سرشار از درد و رنج به خاطر بیدادگری و بی‌عدالتی‌های ناشی از بی‌سوادی و جاهلیت حاکم در کشور بوده است. اینک غزل بهاریه‌اش را به حیث نمونه‌ی کلام آن استاد فرزانه، پیشکش خوانندگان گرامی می‌نمایم.

 

دیریست یاد مـــــا نکنی بیوفا بهــــــــار      با دوست و آشنا نکند کس جفا بهار

می‌آمــــــــــــدی بودیم و انتظار مقدمت     با «آجگک»  و نوروز  بودیم  به پا بهار

هرسال داشتی همی در محضــــــر نوروز  پر دامن از شگوفه و گل بارهــــــــا بهار

در مقــــــدم تو بوسه‌ی اخلاص می‌نمود     چشمم جدا نثار و دل من جـــــدا بهار

آید به گوش چهچهه‌ی بلبلان هـــنوز         بر دعوت بشر سوی صلح و صفـا بهار

افسوس بحر تفــــــرقه‌ها موج می‌زند        تا خود برد سفینه‌ی ما را کجــــــا بهار

گاهی زشرق سر بدر آورد گه زغرب       این دشمن فریب‌گر بی‌خــــــــدا بهار

مـــــــــا سال‌ها غنوده به بالین غفلتیم        امیدوار سایه‌ی بال همــــــــــــــا بهار

مـــــــا اهل غربتیم گلوگیر گریه کن         کم کن بهرزه خنده‌ی دندان‌نمــــا بهار

بر خون جگر که هدیه نباشد به غیر اشک          زین‌گونه به بود که نبینم ترا بهار

در روزگـــــــار ما شده در بند مرغ داد          کو آن کسی که سازدش او را  رها بهار

مشکل فتاده بر سر مشکل به کار مــــا      «طارق» نداشت چاره دگر جز دعـــا بهار

 

با تقدیم حرمت

فضل الله حکیمی

یادداشت ۱:

صفحه انجمن استادان و تحصیلکرده‌گان مالستان، فعالیت‌ها و کارکردهای اشخاص تاثیرگذار درعرصه معارف را به شکل نوبتی و شماره‌وار، تحت عنوان “روشنگران مالستان” نشر خواهد کرد. بناء از آن عده معلمان و افرادی که هنوز کارکردها و یا زندگی‌نامه شان را به کمیته فرهنگی این انجمن نسپرده باشند، می‌خواهد که با اعضای کمیته فرهنگی این انجمن به تماس شده و از طریق معمول، کارنامه های شان را به کمیته فرهنگی این انجمن تحویل دهند تا در روزهای آینده به دست نشر سپرده شده و با علاقمنان شان شریک گردد.

راه‌ها تماس با کمیته فرهنگی انجمن:

  1. معصومه بهار رئیس کمیته فرهنگی

شماره واتسآپ: ۰۷۹۹۵۷۲۲۷۱

ایمیل: masumabahar786@gmail.com

  1. حیات الله مهریار:

شماره واتسآپ: ۰۷۴۹۹۰۷۰۲۸

ایمیل آدرس: hayatullah.mehryar@gmail.com

  1. آصف سحر:

شماره واتسآپ:۰۷۰۰۲۵۰۵۶۱

ایمیل آدرس: asif.sahar84@gmail.com

یادداشت ۲:

شماره و فهرست روشنگران به معنای طبقه بندی شخصیت‌ها و امتیاز نیست، بلکه این شماره‌ها صرف برای نظم دهی پُست‌ها بوده و از سوی هم نوبت نشر بر اساس دریافت زندگی نامه‌ها ترتیب شده است.