زندگی نامه مرحوم استاد طارق مالستانی
زندگی نامه مرحوم استاد طارق مالستانی
بنام هستی آفرین کون و مکان
همانطوریکه تاریخچه هرتبار و خانواده باید بدست خود آنها به رشته تحریر درآید تا معرف اصلی و حقیقی آنها باشد. بناءً برخود لازم دانستم که مختصر زندگینامه پدرکلان مرحومم جناب استادعبدالحکیم خان طارق را نوشته کنم، تا اینکه مردم از چگونگی زندگانی آن استاد فرزانه که مانند یک ستارهء پر نوری بود که ذهن و روان او از نور علم و دانش درخشان بود معلومات حاصل نمایند. بنابر مقدرات الهی آن ستارهء درخشان از درخشش باز ماند؛ پس بر ما است که یاد و خاطرهء آنرا بر صفحه فراموشی نسپرده و یادش را زنده نگهداریم. باید در تذکر زنده گینامه و معرفی او بپردازیم که شخصیت والایش نهفته نمانده و چگونگی شخصیتش مشخص گردد که اسم، ولد، محل تولد، محل تحصیل و طرز زنده گی او چگونه بوده است. تولد و تحصیلات (استاد عبدالحکیم خان "طارق" مالستانی) فرزند (مرحوم قاری غلام نبی خان) قوم خاشه میرآدینه مسکونه دهن بوم قوشنک بوده است. این استاد بزرگ در خانوادهء ثروتمند در سال 1301هجری شمسی در شهر کابل چشم به جهان گشود که به اثر فشار دولت وقت پدرش را به عنوان (کته خانه) "خانواده کلان" به قید و اسارت به شهر کابل برده بود. بعد از مدت مدیدی که پدر بزرگوارش توانست خود را از زندان دولت روز نجات بخشد، خانواده خود را به شهر کابل انتقال داد و بعد از مدتی زوجه اش ( مادر استاد طارق) وفات نمود. پدرش زن دیگری گرفت که از زن دومی دو پسر به نامهای عزیزخان و شریف خان به دنیا آمدند. درآن وقت که مادر استاد وفات یافت وی شش ساله بود؛ وی روخوانی قرآنکریم و سواد ابتدایی خواندن و نوشتن را از پدر محترمش قاری غلام نبی خان آموخت، استاد به سن هفت سالگی به مکتب استقلال به تحصیل علم پرداخت و با همکاری پدرش استاد مرحوم قاری غلام نبی خان دوران تحصیلاتش را تا سن نزده سالگی به پایه اکمال رسانید، در همین وقت بود که قضا دست اجل را دراز نموده و پدر بزرگوارش را از وی گرفت و تمام مشکلات فامیل به دوش استاد افتاد. بنابر مشکلات اقتصادی، استاد طارق برایش به دولت یک وظیفه ای پیدا کرد که از این طریق امرار معاش نماید. استاد بعد از چند مدت به ماوای اصلی اش (مالستان) آمده و مسئولیت خانوادهء پدرش به دوش برادرش عزیزخان وا گذار شد، استاد تصمیم گرفت تا خدمت فرهنگی و علمی در جامعه مالستان نماید. خلاصه کارهای علمی و فرهنگی در جامعه تاریک آن عصر که تاریکی مطلق جهل و بیسوادی در منطقه حکمفرما بود مشکلات زیادی را سد راه استاد بزرگ ایجاد نمود.
فعالیتهای علمی فرهنگی
1- تدریس قرآن کریم، ابتدا مردم با کمال میل و خرسندی رجوع زیاد داشتند و استاد برای آنان تلفظات و طریق تجویدی قرائت صحیح را تدریس مینمود، اما دیری نپایید که تبلیغات سوء و زهرآگین علیه او آغاز شد. خود استاد مرحوم میفرمود: مردم از روی تعصب که چرا مردم نزد من می آیند و به من رجوع میکنند میگفتند که "معلم عبدالحکیم برای مردم قرآن افغانی (سنی) درس میدهد
2- راه اندازی مکتب بدون مزد وپاداش، درسهای که برای شاگردان در مکتب که خود استاد تاسیس کرده بود و شاگردان را در زیر سایه های درختان در نزدیکی خانه خود جمع میکرد نیز مردم تبلیغات منفی به راه انداختند و مانع هر گونه ترقی بچه های این مرز و بوم میشدند زیرا آنان از اثر تعصب و جهالت شان با استاد مرحوم به اصطلاح سیالی و رقابت میکردند. به قول خود استاد: انگیزهء این گونه تبلیغات آن بود که من در بحث جغرافیای گفته بودم که زمین هیچگونه اتکا یا پایه ندارد، زیرا زمین توسط قوهء جاذبه و دافعهء آفتاب در فضا بدور خود و خورشید میچرخد و چندین نوع حرکت دارد. همه به این تصور بودند که این حرفها چه دروغ شاخدار است شاگردانم کم کمک از مکتب روگردان شدند و بالاخره نتیجهء تبلیغات مردم منجر به لغو مکتب گردید.
3- راه اندازی آموزش لسان انگلیسی، در محیط مالستان چندین بار خواستم که زبان انگلیسی را برای مردمم بیاموزانم، هر بار چند شاگرد داشتم و بنا بر تبلیغات نا آگاهانه مردم به مشکل روبرو میشدم. چند تن محدود که بودند نیز از نزدم بیرون جستند زیرا مردم میگفتند که "معلم طارق میخواهد زبان کافران را در بین مسلمانان رواج بدهد". در نتیجه به این فعالیتم نیز ناموفق شدم.
4- دوست دار هنر، وی از جمله هنرها هنر رسامی، هنر موسیقی و هنر رزمی را دوست داشت و به بازی شطرنج نیز بسیار علاقه خاص و مهارت داشت. تبلیغ گران آن زمان که دنیای تمدن و پیشرفت را هیچگاه ندیده بودند تبلیغات سوء را علیه هنرمندان و آوازخوانان محلی به راه انداخته بودند و آنان را کافر و مشرک میدانستند. حتی مردم در جشنهای خوشی شان صدای رادیو و نوار ضبط صوت را شنیده نمیتوانستند که استاد از این ناحیه نیز بسیار رنج میبرد و یکه و تنها در میان جامعهء تاریک مانده بود.
آثار علمی و فرهنگی استاد بزرگ
1- فرهنگ لهجه های هزاره گی، این اثر استاد که در پاکستان به چاپ رسیده و در مالستان نیز به دسترس مردم قرار دارد، به اثر زحمات پیهم به زبان انگلیسی و دری (هزاره گی) به چاپ رسیده، سالهای متمادی به طول انجامید تا آن را انتشار بدهد که این اثر را در کویته پاکستان چاپ نمود و به خدمت مردم قرار داد که متاسفانه مردم تا حال نیز از آن استفاده نمینمایند. انگیزهء او این بود که تقریبا 80 فیصد فرهنگ و لهجه های ایرانی بالای ملت هزاره تاثیر گذاشته جای تاسف است که زبان و لهجه خود مان را به فراموشی سپرده و فرهنگ بیگانه را تقویت دهیم. تاثیر اصطلاحات و لهجه های ایرانی که بر ملت ما تحمیل شده اند از اثر مهاجر شدن کارگران جوان افغانی به ایران میباشد، زیرا آنان وقتی در ایران میروند افکار شان تحت تاثیر قرار گرفته حتی آنان در بین خود شان نیز به لهجهء ایرانی تکلم میکنند و وقتی به وطن باز گشتند هرکدام ده ها لهجه های ایرانی را به منطقهء شان سوغات (تحفه) میآورند و مردم بیسواد نیز از آنها تقلید کرده بالاخره باعث تغییر تدریجی فرهنگ و لهجهء شیرین هزاره گی میشود که این یک ضربهء محکمی بر پیکر فرهنگ و شناخت جامعهء هزاره وارد میکند. زیرا مردم بدون کدام جبر، زور و یا قیمت لهجه و فرهنگ خود را از دست میدهد. استاد مرحوم زبان مادری و لهجهء هزارگی را بسیار دوست داشت و علاقه مندش بود .اینکه او مدت تقریبا ده سال از عمر گرانبهایش را صرف این لهجه نمود گفته میتوانیم که وجدان و غیرتش تقاضا نکرد که زبان مادری اش زیر پای شود و کدام لهجهء دیگر وفرهنگ بیگانه جایگزین آن گردد. مثلا : سرزمین تاریخی و باستانی هرات که هم سرحد با کشور ایران میباشد و همیشه ایرانیان ادعا دارند که هرات جزء خاک آنها میباشد و دلیل شان هم این است که لهجه و عنعنات مردم هرات مثل ایرانیها است و همیشه از فرهنگ آنها پیروی میکنند. بلکه آن طور نیست زیرا تاریخ معاصر افغانستان را تقریبا همه گی مردم خوانده و آشنایی و معلومات کافی از آن دارد که در زمان احمدشاه بابا ابدالی و بعد از آن بسیاری از مناطق فعلی خاک ایران جزء خاک افغانستان بوده است
2- ضرب المثلهای هزاره گی
3- مجموعهء اشعارش که چاپ نشده و نسخه اش موجود میباشد
4- چنگیز خان راد مرد مغول
5- خود شناسی
6- سخن زیبا (مجموعهء از اشعار)
7- آیین نگارش فارسی
8- از سربازی تا جنرالی (خاطرات جنرال موسی خان هزاره
9- نگاهی به تاریخ هزارهء مغول
آثار فوق الذکر بعض آنها چاپ شده و بعض آنان نظر به مشکلات اقتصادی تا هنوز به چاپ نرسیده اند که انشالله به زود ترین فرصت ممکن به چاپ خواهند رسید و به اختیار علاقه مندان آنها قرار خواهند گرفت. استاد طارق با دختر کاکای پدرش (مرحوم محمد شفیع خان) ازدواج کرده بوده و ثمرهء ازدواج آنان یک پسر(مرحوم استاد سلام جان حکیمی) و دو دختر میباشد. در خاتمهء زندگی نامهء استاد بزرگ مرحوم آقای طارق مالستانی قابل ذکر است که تا آخرین لحظهء حیاتش غافل ننشسته و در سال 1382 که پایان لحظات عمرش بود نیز در بازار میرآدینه مرکز آموزش لسان انگلیسی ایجاد نموده و تعداد زیادی از اولاد مالستان را جذب نموده و به آموزش آنان سرگرم بود. تا اینکه ماه مبارک رمضان فرا رسید و جناب استاد به نسبت بزرگداشت این ماه پر فیض کورس خود را تعطیل نموده و به خانه اش مشغول عبادت شدند، متاسفانه در همان وقت مریضی عاید حالش گردیده و به روز هجدهم ماه مبارک رمضان به عمر 82 سالگی دار فانی را وداع گفت و به عالم جاودانی شتافت، روحش شاد و نامش پاینده باد. استاد طارق در سرودن شعر بسیار طبع ملایم و شیرینی داشته و کلام بسیار هنری را به کار میبرده. یکی از غزلهایش را که در پشت یکی از نامه هایش نوشته از پاکستان برای فرزندان و نواده گانش در سال 1377 تحفهء بهاری ارسال کرده بود و به وصف بهار سروده است که از دل سرشار از درد و رنج به خاطر بیداد گری و بی عدالتیها ی ناشی از بیسوادی و جاهلیت حاکم در کشور سخن گفته است و اینک در اینجا میگنجانم: دیریست یاد مـــــا نکنی بیوفا بهـــــــــــار
با دوست و آشنا نکند کس جفــــــــا بهار
می آمـــــــــــــــــدی بودیم انتظار مقدمت
با نوروز و آجگک بودیم مــــا به پا بهار
هرسال داشتی همی در محضــــــر نوروز
پردامن از شگوفه و گل بارهــــــــا بهار
در مقــــــــــــدم تو بوسهء اخلاص مینمود
چشمم جدا نثار و دل من جـــــــــــدا بهار
آید به گوش زچهچههء بلبلان هــــــــــــنوز
بر دعوت بشر سوی صلح و صفـــا بهار
افسوس بحر تفـــــــــــــــرقه ها موج میزند
تا خود برد سفینهء ما را کجــــــــــا بهار
گاهی زشرق سر بدر آورد گـــــــه زغرب
این دشمن فریبگر بی خـــــــــــــــدا بهار
مـــــــــــــــــــا سالها غنوده به بالین غفلتیم
امیدوار سایهء بال همــــــــــــــــــــا بهار
مـــــــــــــــــا اهل غربتیم گلوگیر گریه کن
کم کن بهرزه خندهء دندان نمـــــــــا بهار
بر خون جگر نبود هدیه غیر اشک و خون
زینگونه به بود کــــــــــــه نبینم ترا بهار
در روزگــــــــــــار ما شده در بند مرغ داد
کو آن کسی که سازدش او را رها بهار
مشکل فتاده بر سر مشکل به کار مـــــــــا
"طارق" نداشت چاره دگر جز دعـــا بهار
اینک مختصر بیوگرافی مرحوم استاد طارق مالستانی را که از زبان خود آن مرحوم و بعضا از زبان پسرش مرحوم استاد سلام جان حکیمی پدر بزرگوارم شنیده بودم به سلک تحریر درآوردم تا علاقه مندان آن استاد مرحوم معلومات راجع به او را حاصل نمایند.
با تقدیم حرمت فضل الله حکیمی طارق نوادهء مرحوم استاد عبدالحکیم خان "طارق" مالستانی تاریخ :
2-2-1392
حسین علی زاده:
استاد عبدالحکیم طارق یا طارق مالستانی فرزند غلام نبی خان از قوم خاشه، مسکونه دهن بوم قول گودال میرآدینه مالستان میباشد. وی در یک خانواده متوسط در سال ۱۳۰۱ ه ش در محله دهن بوم چشم به دنیای هستی گشود. پدرش که از بزرگان منطقه بود بنا بر اثر فشار دولت وقت وی را در قید خود به اسارت گرفت و در کابل به زندان انداخت. بعد از مدت مدیدی که از زندان نجات یافت، خانواده خویش را نیز به کابل انتقال داد. دیری نگذشت که خانمش ( مادر استاد طارق) داعی اجل را لبیک گفت. استاد طارق مالستان که هنوز کودک بیش نبود با کوله بار از حوادث روبرو شد و پدرش زنی دیگر گرفت که بعد از آن دو فرزند بنام های شریف و عزیز بدنیا آمدند.
استاد طارق که در هنگام وفات مادرش سن بیش از شش سال را نداشت درسهای مبتدی و رو خوانی قرآن را از پدرش استاد غلام نبی خان آموخته بود و در سن ۷ سالگی شامل مکتب لیسه استقلال گردید. وی با مشکلات و زحمت های زیادی و با همکاری پدرش درس مکتب را در سن ۱۹ سالگی در حالی به پایان رساند که دیگر سایه پدر را بالای سر نداشت. همان بود که مشکلات روزگار پیهم شده و زمینه ادامه درس را از استاد ربود، وی مجبور شد تا برای امرار معیشت روزگار کار دولتی را مناسب حال بداند. وی در صحبت هایش میگفت: طبق معمول به کارهای روزمره ام می رفتم و بر میگشتم. از جمله روزها یکی از روزهای جمعه بود و لباسم به مادر مجازی ام دادم که بشوید. فردای آنروز میخواستم لباسم را به تن کرده روانه وظیفه گردم، ناگهان چشمم به کت افتاد که سوخته بود. جریان سوختن آنرا از مادر مجازی ام جویای احوال شدم. او گفت، بدرک که شده. در آن زمان بود غم سیاهی عالم برسرم ریخت و سر غضب شدم و با سر خانه چلم مسی بر سر او حواله کردم و از خانه بیرون آمدم. از آن روز به بعد عازم مالستان دیار زادگاهم گردیدم تا خدمتی در حق این مردم کرده باشم. اما با عقب مانی ها و نادانی های و جهالت های مردم روبرو گردیدم که آرزو هایم را به آب داد، از جمله:
الف) درس تجوید قرآن عظیم الشان: وقتی درس تجوید قرآن را آغاز کردم در اوایل مردم رجوع زیاد داشتند. اینکه برای آنها الفاظ درست و خواندن صحیح آموزش می دادم با مشکلاتی روبرو گردیدم. بعد از آن شنیدم که همه مردم بر ضد بنده تبلیغات زهرآگین را آغاز کرده اند و میگفتند که عبدالحکیم قرآن اوغانی را برای مردم می آموزاند و از همین رو با دیده تحقیر آمیز به سویم نگریسته میشد.
ب) راه اندازی مکتب ( بدون مزد و پاداش): وقتی مکتبی را ایجاد کردم و در آن از درسهای جفرافیا سخن میگفتم همه مردم از من متنفر شدند. وقتی برای آنها تشریح میکردم که زمین هیچ پایه ای ندارد. زیرا زمین توسط قوه جازبه در فضا بدور خود در گردش میباشد که دو نوع حرکت دارد؛ یکی انتقالی که از اثر آن سال و ماه بوجود می آید و دیگری وضعی که در اثر آن شب و روز بوجود می آید. همه میگفتند که شما دروغ میگویید زمین چطور بدون پایه بوده میتواند. همین امر باعث شد که تهمت های ضد خدایی، و تبلیغ ضد اسلامی بر من زده شود و از ادامه مکتب باز بمانم.
ج) راه اندازی زبان انگلیسی: چندین بار خواستم که زبان انگلیسی را برای اولاد منطقه بیاموزم و از علم روز بهره مند گردند، گرچند در اوایل تعداد محدودی شاگرد وجود داشت و به اثر تبلیغات که مردم میکردند همان چند نفر نیز علایق شان کاسته شده و دیگر علاقه ای برای ادامه آن نداشتند. در همه جا سخن از آن بمیان بود که طارق زبان کفر را برای بچه ها می آموزاند و میخواهد زبان ضد اسلام را مروج سازد. همین امر باعث شد که در این راه نیز موفق نگردم.
دوستدار علم و هنر
استاد بر علاوه که علایق تدریس را برای اولاد منطقه داشت و میخواست آنها را از هنرهای رسامی، موسیقی و رزمی نیز بهره مند سازد. ولی تبلیغ گران آن دوره و زمان که دنیایی پیشرفته و تکنالوژی های عصر را ندیده بودند همه آنرا مخالف دستورات دینی پنداشته و مردم را از یادگیری آن منع میکردند. در آن وقت هیچ یک از مراسم خوشی صدای ضبط موسیقی شنیده نمیشد. دستورات مبلغین دینی و دید بسته و تنگ آنان باعث میشد که حتا ورزش های رزمی را خلاف اصول و معیار های اسلام بداند. استاد طارق تنها کسی بود که در این راه مبارزه کرد و از آموزش آن برای نسل های نوین وقت خود را صرف کرد. گرچند با مشکلات و موانع زیاد روبرو گردید ولی آنچه را که امروز مردم ما به علاقمند شده اند و سرمایه گزاری میکنند استاد طارق در آن سالها مردم را تشویق میکرد. استاد وقتی فهمید که کارهایش کدام نتیجه نمی دهد عازم کویطه پاکستان گردید. وی در آنجا سالهای مدیدی به تعلیم شاگردان مشغول بود و در خلال کارهایش به آثار گرانبها و ماندگار پرداخت:
آثار چاپی استاد طارق مالستانی:
۱- فرهنگی هزاره گی؛ که در اثر زحمات ده سال پیهم استاد به لهجه هزاره گی و زبان اینگلیسی در کویطه پاکستان به چاپ رسید.
۲- ضرب المثل های هزاره گی
۳- مجموعه از اشعار استاد
عزیمت به پاکستان و کارکرد هایش بصورت مفصل بطور جدا گانه نشر خواهد شد.
وی در زمان حکومت طالبان عازم مالستان گردید و در مسیر راه توسط طالبان در قندهار زندانی گردید. بعد از اینکه طالبان مالستان را تسخیر کرد وی نیز آزاد گردید و مدت دوسال دیگر در خمت مردم اش بود و در آنجا به فعالیت های آموزشی اش پرداخت. البته اینبار با تفاوت غیر باور کردنی به گفته خودش. طوریکه در سالهای قبل با ممانعت ها و مشکلات پیهم این و آن مواجه بود ولی اینبار خود اشخاص بودند که با پرداخت فیس ماهوار علایق به آموزش زبان انگلیسی را داشتند. استاد طارق میگفت: من ندانستم که مردم ما اینقدر بینیش شان باز شده و درک شان بالا رفته است و گرنه سالهای قبل می آمدم و به مردم ام خدمت میکردم، چی کنم که عمرم را در پاکستان سپری کردم.
استاد در سالهای قبل در مدرسه استاد علی زاده مالستانی نیز انگلیسی تدریس میکرد، ولی در آنجا نیز با مشکلاتی رو برو گردید. وی در اواخر عمرش که کهنسالی وجودش را ضعیف ساخته بود در بازار کهنه میرآدینه روزانه به شاگردانش درس میداد و تا آخرین رمق حیات از این امر کوتاهی نکرد و در خدمت شاگردانش بود. تا اینکه در سال ۱۳۸۲ دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی باد!
نکته: از اینکه مسئولیت بزرگی نسبت به بزرگان و قلم بدستان دیار مان بدوش ما میباشد تا که نام آنان را جاویدانه نگهداشته و برای نسل نوین مان آشنا باشد. از این رو چندین بار از نواسه های استاد مرحوم تقاضا نمودم تا این چهره ماندگار مردم مانرا به برای نسل نوین به معرفی بگیریم و تلاش شود تا آثار گرانبهای ایشان تجدید چاپ گردد، ولی متاسفانه با میلی آنان رو برو گردیدم. از این رو ناگزیر شدم تا از دوستان دیگری چون استاد حسین علی زاده که افتخار شاگردی استاد را دارد درخواست همکاری نمایم. وی با پیشانی باز کتابچه ای را در اختیارم گذاشت که حاوی مطالب بالا بود. امیدوارم که در فرصت های آینده آنچه را که بیان نشده است با همکاری سایر دوستان خدمت خوانندگان محترم نشر نماییم.